دخترآریایی

ساخت وبلاگ
یک آکواریوم بزرگ با دوتا ماهی جلو چشامه صدای شرشر آب هم میاد بعد اصلا نمیشه منفی فکر کرد وقتی نگاشون میکنی همه جا از تمیزی برق میزنههههه کار من فقط تلفنیه. یه مقدار کر تشریف دارم متاسفانه خخخخ. تنها معضلی که دست به گریبانم باهاشتو سه روزی که رفتم سرکار از کسی بدی ندیدم. چن تا خانما خیلی مهربونن باهام حتی مدیرم گفته به همه لبخند بزن و احترام فراموشت نشه من برام سخته مدام لبخند بزنم. ارتباط چشمی همیشه برام سخت بوده . انگار اوتیسم خفیفی دارم. خصوصا بعضی روزها وسط ماه قمری انگار حس شرمم زیادتر میشه. شاید چون سیاره من ماهه و متولد روز سیزدهم قمری هم هستم و تو اولین روز تولدم ماه کامل تو آسمون بوده خیلی تحت تاثیر ماه شدمخلاصه دوست دارم محل کارمو. خیلییییییییییی مدیرم هم یه خانم باکلاس و محترمه کاش‌ مدیرا و ادمای پولدار اینجور بودن. چون همیشه برعکسه و خیلیاشون بی ادبن و یا اتکت ندارند.  + نوشته شده در  چهارشنبه بیست و پنجم خرداد ۱۴۰۱ساعت 20:11&nbsp توسط   |  دخترآریایی...
ما را در سایت دخترآریایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golealaleha بازدید : 86 تاريخ : يکشنبه 29 خرداد 1401 ساعت: 16:45

دیروز یه چیز عجیبی دیدم . کمی دچار سردرگمی ام کردیک سوزن سرنگ رو دیوار که نخی بهش وصل بود در واقع نگهدارنده یک گلدون پتوس بودسیستم گلدون این شکلی بود. یک عدد گندم رو با کلیپس روسری به ساقه پتوس وصل کرده بودن و از اونجا با نخی به سوزن سرنگ وصل شده بود. تنها همین عجیب نبود. میتونم قسم بخورم انگار موقعه چیدنش اونجا بودم.شب بود . انگار صحنه ای رو دیدم. کسی گفت خلاقیت داشته باش. حتی در چیدن همین گلدون. شروع کن. و انگار یکی با شیطنت خاصی اون رو چید که بگه خلاقیت بخرج دادم.من اونجا بودم ولی چطور. من یادم نمیاد تو بیداری جای دیگه باشم.یه صحنه دیگه هم یادمه انگار کسی کنار آکواریوم قلبش گرفت خیلی عجیبه من قبلا اینجا بودم پ.ن.این روزها به ماتریکس و دنیای موازی ایمان اوردم .  + نوشته شده در  شنبه بیست و هشتم خرداد ۱۴۰۱ساعت 16:40&nbsp توسط   |  دخترآریایی...
ما را در سایت دخترآریایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golealaleha بازدید : 115 تاريخ : يکشنبه 29 خرداد 1401 ساعت: 16:45

کار پیدا کردم اونم تو یه جای خوب برام دعا کنید موندگار بشم دخترآریایی...
ما را در سایت دخترآریایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golealaleha بازدید : 117 تاريخ : سه شنبه 24 خرداد 1401 ساعت: 14:46

روزام به این شکله. هر از چندگاهی یه مانتو کتی طوسی و کاملا اداری تنم میکنم و با ژست آدمی که مثلا اعتماد بنفس قوی داره میرم مصاحبه . بعد که بر میگردم زیر ماسکم ریز ریز به سوتی هایی که دادم میخندم بعضی روزها چمباتمه زده در گوشه خونه مشغول خوندن یک کتاب روانشناسی ام . قراره کنکور روانشناسی شرکت کنم . ولی فعلا خودم روانی ترم دخترآریایی...
ما را در سایت دخترآریایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golealaleha بازدید : 197 تاريخ : شنبه 21 خرداد 1401 ساعت: 17:51

روزی روزگاری دختری بود کم شانس اونقدر که زودتر از موعد پاش رو تو این دنیا گذاشت. از روز اول سختی زندگی خودشو بهش نشون داد. نارس بودن خودش زجر داشت و والدین مریض بدترش کردنوالدین دختر ادمهای زجر کشیده ای بودن که دلشون میخواست بخاطر عقده زجر رو به باقیه بچشونن. بچه ها قربانی این ماجرا بودند. بدتر از همه کودک تازه متولد شده که حالا کسی نمیخواست نگهش داره در حدی که حتی کهنه بچه رو عوض نمیکردن و به گریه هاش بی توجهروزگار جوری چرخید که دختر کوچولو مدتی افتاد دست یه خانواده. اعضای خانواده. مامی. بابی. سامی.سالی.همچی داشت اروم پیش میرفت و دختر کوچولو سه ساله شده بود. فکر میکرد خانوادش همونان. دختر خیلی اونا رو دوست داشت اعضا خانواده همه موهاشون فر بود جز اون . روزی سامی گفت خوشبحالت موهات صافه .دختر بهش گفت موهای فرفری قشنگتره . از اون روز حس کرد چرا فقط موهای اون صافه و بقیه فر. حالا دیگه موی فر دوست داشت. چن وقتی گذشت که یهو سر و کله پدر دختر پیدا شد. کم کم اوضاع و رفتار بقیه فرق کرد. ماجرا به اینجا ختم نشد یه روز سامی دختر کوچولو رو مورد ازار قرار داد به خیالش میتونست دختر کوچولو رو اینجور نگهداره. دخترک از ترس و گریه اروم نمیگرفت. بابی هم ماجرا رو اینجور دید توقع از پسرش نداشت اونو مدتی بیرون انداخت. مامی که بیش از اندازه سامی رو دوست داشت دختربچه رو مسبب میدونست سعی کرد بگه همچی دروغ و براساس تصور دختر کوچولو هست. بعد که موفق نشد سعی کرد دختر کوچولو رو ازارگر نشون بده و حتی گفت سالی رو بارها زده . از طرفی پدر واقعی دختر تصمیم قاطع گرفته بود اونو برگردونه پیش خودشونیه روز که خواب بود وقتی بیدار شد دیگه پیش مامی و بابی و سامی و سالی نبود. ترسید. ازشون التماس میکرد برش گردونند دخترآریایی...
ما را در سایت دخترآریایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golealaleha بازدید : 198 تاريخ : شنبه 21 خرداد 1401 ساعت: 17:51

خوبه بعضیا یه مدرک مهندسی گرفتن وگرنه چه مدرکی برای اینکه بگن آدمن دارند طرف برای خالی کردن عقده های فرو خورده اش فرستادم جایی برای مصاحبه. سفارش کرده بپرسن مدرک مهندسی چی دارم .درسته من مدرک مهندسی ندارم ولی مدرک دارم که نشون میده تو چه ادم بدرد نخور و بدی هستی من که تو زندگیم بخاطر امثال تو ضربه زیاد خوردم دعا میکنم جوری بشه ارزو کنی کاش مهندسی نخونده بودی.بیسواد.  + نوشته شده در  پنجشنبه نوزدهم خرداد ۱۴۰۱ساعت 15:59&nbsp توسط   |  دخترآریایی...
ما را در سایت دخترآریایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golealaleha بازدید : 207 تاريخ : شنبه 21 خرداد 1401 ساعت: 17:51

یه جا خواستنم با کاری متفاوت از قبل 

یه جا هم همون کار قبلیم هست 

البته من برام فعلا محیطی مهمه که ادماش با شخصیت و رفتاری انسانی داشته باشن 

چون زیاد تو جاهایی کار کردم که رفتار و اخلاق بدی داشتند 

ولی بازم دو به شک هستم 

دخترآریایی...

ما را در سایت دخترآریایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golealaleha بازدید : 115 تاريخ : دوشنبه 9 خرداد 1401 ساعت: 15:10

بی نهایت امروز دچار غمم نمیدونم چیکار کنم چرا انقدر آدما بد شدند دخترآریایی...
ما را در سایت دخترآریایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golealaleha بازدید : 115 تاريخ : دوشنبه 9 خرداد 1401 ساعت: 15:10